علیرضا کمیلی
چیزی که تجربه شخصی من هست این است که عربی و انگلیسی حداقل و کف است.
این دو، زبانی است که هر کسی بخواهد کار بکند باید بلد باشد، بسیاری از همایش های بینالمللی دنیا با این دو زبان انجام میشود، خصوصاً در جهان اسلام از شرقش: اندونزی و مالزی تا غربش، چیزی که مهم است این است که آن را پیش فرض بگیریم، که اگر کسی بخواهد کار بینالمللی انجام دهد، باید خیلی سریع زبان یاد بگیرد! و وقت بگذارد و یک زبان الی دو زبان یاد بگیرد!
وگرنه کاراییش در فضای بینالملل کم است؛ همین مثالی که شما زدید را من در ذهنم دارم.
بطور فراوان، دوستانِ بسیار خوبی، با سواد و کار کرده بر روی برخی موضوعات!
خوب نمیتواند از ارتباطش استفاده بکند، من دو الی سه عدد مثال عرض میکنم، مثلاً از ضرر هایی که دوستان میبینن! مثلاً بچههایی را داریم که برای مثال در حوزهی عراق، مطالعاتی بسیار خوبی کرده است، «عراقی »که اینها در اینترنت دیدهاند و در کتابها خواندهاند با
«عراقِ میدان»تفاوتها دارد! وقتی آدم کفِ میدان برود، با چهار شخص نخبهی سیاسی و اندیشمند، نشست و صحبت کند، یافته هایی پیدا خواهد کرد که در این کتابها الزاماً آن را پیدا نمیکند، به حرفها و نکاتی میرسد که در فضای نظری کتابخانهای نیست، درباره فلسطینش همینطور است، دربارهی گروههای اسلامگرا، اخوان، داعش..
لذا چیزی که به نظر میرسد، چیزی که به نظر من مهم است، این است که اگر کسی حتی پژوهشگر، یعنی گاهی ماهیت زبانی را افراد، در ذیلِ ارتباط محور و تجارت میبینند! صرفاً اصلا اینطور نیست، کسی که پژوهشگر است صرفاً!
هماکنون اساتیدی وجود دارند که در حوزهی علوم سیاسی، -جریانها-تدریس میکنند، کتابِ -دکمجیان- برای مثال،تدریس میکنند.
این آدم تفاوت جدی دارد با آن کسی که زبان بلد بوده است و با این جریان ها ارتباط میدانی گرفته است؛ زمین تا آسمان متفاوت است، این آدم دارد دهه ۹۰ را توصیف میکند، آن آدم میتواند از سال ۲۰۲۱ خبر بدهد که چه اتفاقی افتاده است، جنبههای نیاز افراد به مسئله، به شدت متنوع است اما اینکه بنده معتقد هستم که نیازی نداریم که تعریف تیپیکالیستی محدودی از فعال بینالملل بکنیم.
نه! یک آدم میتواند پزشک باشد، مهندمضرات جدی ندانستن زبان
چیزی که تجربه شخصی من هست این است که عربی و انگلیسی حداقل و کف است.
این دو، زبانی است که هر کسی بخواهد کار بکند باید بلد باشد، بسیاری از همایش های بین المللی دنیا با این دو زبان انجام میشود، خصوصاً در جهان اسلام از شرقش: اندونزی و مالزی تا غربش، چیزی که مهم است این است که آن را پیش فرض بگیریم که اگر کسی بخواهد کار بین المللی کند، باید زبان یاد بگیرد خیلی سریع! وقت بگذارد، برود یک زبان یا دو زبان یاد بگیرد!
وگرنه کاراییش در فضای بینالملل کم است؛ همین مثالی که شما زدید را من در ذهنم دارم.
بطور فراوان، دوستانِ بسیار خوبی، با سواد و کار کرده بر روی برخی موضوعات!
خوب نمیتواند از ارتباطش استفاده بکند، من دو الی سه عدد مثال عرض میکنم، مثلاً از ضرر هایی که دوستان میبینن! مثلاً بچههایی را داریم که برای مثال در حوزهی عراق، مطالعاتی بسیار خوبی کرده است، «عراقی »که اینها در اینترنت دیدند و در کتابها خواندند با
«عراقِ میدان»تفاوتها دارد، وقتی آدم برود کفِ میدان، با چهار شخص نخبهی سیاسی و اندیشمند، نشست و صحبت کرد، یافته هایی دارد که در این کتابها الزاماً آن را پیدا نمیکند، به حرفها و نکاتی میرسد که در فضای نظری کتاب خانهای نیست، درباره فلسطینش همینطور است، دربارهی گروههای اسلامگرا، اخوان، داعش..
لذا چیزی که به نظر میرسد، چیزی که به نظر من مهم است، این است که اگر کسی حتی پژوهشگر، یعنی گاهی ماهیت زبانی را افراد، در ذیلِ ارتباط محور و تاجر و تجارت میبینند! صرفاً اصلا اینطور نیست، کسی که پژوهشگر است صرفاً!
هماکنون اساتیدی وجود دارند که در حوزهی علوم سیاسی، -جریانها-تدریس میکنند، کتابِ -دکمجیان- برای مثال تدریس میکنند، این آدم تفاوت جدی دارد با آن کسی که زبان بلد بوده است و با این جریان ها ارتباط میدانی گرفته است؛ زمین تا آسمان متفاوت است، این آدم دارد دهه ۹۰ را توصیف میکند، اون آدم میتواند از سال ۲۰۲۱ خبر بدهد که چه اتفاقی افتاده است، جنبههای نیاز افراد به مسئله، به شدت متنوع است اما اینکه بنده معتقد هستم که نیازی نداریم که تعریف تیپیکالیستی محدودی از فعال بینالملل بکنیم.
نه! یک آدم میتواند پزشک باشد، مهندس، معلم و دانشجو باشد و همزمان جنبههای بینالمللی داشته باشد مثلاً یک دانشجوی معمولی میتواند از تجربه دیگران به صورت گسترده، در کشورهای دیگری استفاده بکند، اگر حوزه زبانیاش را تقویت کند نیازی نیست که، ما بگوییم که، نه! باید اگر کسی بیاید زبان یاد بگیرد، باید فعال فرهنگی یا سیاسی در بین الملل بشود، نه! هرکس در کار خودش میتواند با حوزه زبانی، یک ارتباطات متفاوتی را ،اتفاقاً گاهی موثرتر از عرصههای فرهنگی یا سیاسی، مهیا بکند و برای مثال اکنون بسیار فراوان است، جامعه پزشکان، مهندسان و دانشجویان فراوان است در دنیا!
صنف های مختلف فعالاند که میتواند، ارتباط برقرار کند؛
حالا البته گفتن این حرفها الزاماً منجر به یاد گرفتن آن نمیشود چون زیرساختهایش متأسفانه در کشور کم است، امثال موسسهء بین المللی هاتف، به نظرم کارکردشان همین میتواند باشد که واسطه باشد بین خلع آموزشی که در آموزش و پرورش وجود دارد و این نیازی که خیلی راحت میتواند برطرف شود.
متاسفانه در کشور ما تبدیل به مسائل مبرم است.